به آکادمی حورایی؛ خوش آمدید...

اعتدال و میانه روی – بخش اول

خواندن این مطلب

7 دقیقه

زمان میبرد!

اعتدال و میانه روی – بخش اول

یکی از ویژگی های شخصیت سالم اعتدال و میانه‌روی است که البته بسیار مهم است. اهمیت رعایت اعتدال وقتی روشن می‌شود که بدانیم بسیاری از مشکلات و گرفتاری‌های شخصی خانوادگی و حتی اجتماعی ما از بی‌توجهی به این موضوع مهم ناشی می‌شود. متاسفانه بسیاری از ما در زندگی دچار افراط و تفریط می‌شویم. در صورتی که یک شخصیت هنجار نه دچار زیاده‌روی و افراط می‌شود و نه به کوتاهی و تفریط مبتلاست. اما برای سالم‌سازی رفتارهای خود و ایجاد اعتدال در زندگی، قبل از هر چیز باید مرزها را شناخت. تا من و شما حدود و مرزها را نشناسیم هرگز نمی‌توانیم تشخیص دهیم که از حد تجاوز کرده‌ایم (افراط)، کوتاهی کرده‌ایم (تفریط) و یا در مسیر اعتدال حرکت کرده‌ایم. به عنوان مثال اگر ندانیم حد درست لازم و ضروری خرج‌کردن چیست، چگونه می‌توانیم متوجه شویم که اسراف و ولخرجی کرده‌ایم یا دچار بخل و خست شده‌ایم. همین عدم آگاهی و شناخت نسبت به مرزها و حدود، ممکن است حتی ما را از انجام کار درست بازدارد. به عنوان مثال تصور کنید که شما این شناخت و آگاهی را دارید که برخی از موسیقی‌ها مصداق کامل موسیقی حرام است و باید از آن اجتناب کرد و مصمم هستید که آن را رعایت کنید .اما فردا شب به یک مجلس عروسی دعوت می‌شوید که پس از ورود به میهمانی متوجه می‌شوید مجلس، مجلس گناه است و موسیقی حرام نواخته و یا پخش می‌شود. تصمیم می‌گیرید بلافاصله مجلس را ترک کنید چرا که امکان تغییر دادن مجلس وجود ندارد. اما به محض این که می‌خواهید بروید، جمعی شما را به افراطی‌گری متهم می‌کنند که حالا نمی‌خواهد جانماز آب بکشی، کمی معتدل باش و… . در صورتی که این جا باید حد را رعایت کنید و مجلس را ترک کنید و ترک نکردن این میهمانی تفریط و کوتاهی و نافرمانی خداست. بنابراین مجددا تاکید می‌کنم که قدم اول برای داشتن یک زندگی معتدل و رفتارهای بااعتدال، قبل از هر چیز باید حد و مرز هر رفتاری را دقیقا بشناسیم.

اعتدال در صحبت‌کردن

اعتدال و میانه‌روی مانند دوچرخه‌سواری است. برای کسی که دوچرخه‌سواری بلد نیست، ایجاد و حفظ تعادل بسیار سخت است. او هر بار که روی دوچرخه می‌نشیند و اقدام به حرکت می‌کند، به یک سو مایل می‌شود و می‌افتد. اما آن‌قدر سعی و تلاش می‌کند تا این که کم کم یاد می‌گیرد چگونه تعادل خود را حفظ کند و به چپ و راست خم نشود. اعتدال و میانه‌ر‌وی در زندگی هم نیازمند سعی و تلاش فراوان است و گرنه  غالباً از سر غفلت و نداشتن آگاهی به افراط و تفریط مبتلا می‌شویم که البته هر دو زیان‌بار است. یکی از مصادیق اعتدال و میانه‌روی، اعتدال در صحبت کردن است که باید با تمرین و مراقبت حاصل شود. شکل افراطی و خارج از اعتدال صحبت‌کردن پرگویی و زیاد سخن گفتن است. و تفریط در آن هم سکوت‌های بی‌جا و کم‌حرفی‌های آزاردهنده است. اگر من و شما زیاد صحبت می‌کنیم، باید این رفتار خود را به طور جدی تعدیل کنیم. چرا که افراد پرگو معمولا حرف‌های نسنجیده، نیندیشیده و لغو و بیهوده می‌زنند. به فرموده امیرالمومنین علیه‌السلام کسی که زیاد صحبت می‌کند، زیاد خطا می‌کند و کسی که زیاد خطا می‌کند، حیایش کم می‌شود. همچنین فرموده‌اند که زیاد حرف‌زدن باعث ضعف و نقصان عقل می‌شود و طبیعی است که ضعف عقل و حیا، زمینه‌ساز بسیاری از آلودگی ها و معصیت هاست. باید تمرین کنیم به قدر ضرورت سخن بگوییم در ستاره هر چیز و هر کس نظر ندهیم و قضاوت نکنیم. مطمئن باشیم که پرگویی سبب خستگی ذهنی اطرافیانمان و کاهش محبوبیت مان می‌شود. هر عبادت زشت و نادرستی صرفا با تمرین های جدی و مستمر قابل اصلاح است و رفتار زشت پرگویی نیز از این قاعده مستثنا نیست. در طرف مقابل، شکل تفریطی صحبت کردن، حرف نزدن است. متاسفانه برخی نیز از آن طرف نام افتاده‌اند و حتی آن‌جا که نیاز و ضرورت جدی است، لب به سخن باز نمی‌کنند. به عنوان نمونه مردانی هستند که وقتی وارد خانه می‌شوند تا فردا صبح که به محل کارشان بروند، هیچ کلمه‌ای نمی‌گویند. این در شرایطی است که یکی از نیازهای روانی و عاطفی زن گفت‌وگو و تبادل کلام عاطفی است. زن می‌خواهد با مرد صحبت کند و با او هم کلام شود. تردید نکنید که چنین رفتاری، به مرور به زن آسیب می‌زند و وجود او را دچار التهاب می‌کند. این افراد باید خود را وادار به سخن گفتن کنند و مطمئن باشند که این سکوت و کم‌حرفی هرگز نکته مثبتی تلقی نمی‌شود و یک ضعف شخصیتی جدی به حساب می‌آید که نیاز به اصلاح و درمان دارد.

 

اعتدال در شوخی

یکی از مواردی که در آن رعایت اعتدال بسیار ضروری است و اهمیت دارد، اعتدال در شوخی‌کردن است. از طرفی برخی افراد بسیار جدی، عبوس و اخمو هستند و هرگز اهل مزاح و شوخ طبعی نیستند. چه بسا این افراد جدیت و سردی خود را نشانه شخصیت و مردانگی خود بدانند و شوخی و مزاح را نشانه سبکی و لودگی تصور کنند. در صورتی که همین روحیه شوخ طبعی می‌تواند روابط را محکم‌تر کند، انس و الفت و صمیمیت را بیشتر کرده و تاثیر و نفوذ کلام انسان را دو چندان کند. در حقیقت شوخی و مزاح حکم چاشنی و نمک غذا را دارد که هر چند غذای ما پر از مواد مفید لازم و ضروری باشد، اما بدون مقداری نمک گوارا و خوشمزه نیست. در حدیثی از پیامبر عزیزمان داریم با این مضمون که مومن شوخ طبع و منافق اخمو و عصبانی است. ضمن این که در مطالعه زندگی پیامبر اسلام و یا امیرالمومنین(ع) می‌بینیم که ایشان اهل مزاح و شوخی بودند. بنابراین این تصور نادرستی است که فکر کنیم کسانی که اهل تقوی و ورع هستند، از شوخی پرهیز و اجتناب می‌کنند. از طرف دیگر، متاسفانه برخی هم دچار افراط می‌شوند و در شوخی و مزاح از اعتدال خارج می‌شوند و به قولی همه چیز را به شوخی می‌گیرند. این افراط به جای آن که اندکی نمک در غذا بریزد، شورش را در می‌آورد.  شوخی زیاد به عقل و ایمان انسان آسیب می‌زند و وقار و شخصیت انسان را کم می‌کند. ضمن این که کسی که زیاد شوخی می‌کند، اغلب به خطاهای بزرگ می‌افتد و چه بسا برای شادکردن و خنداندن دیگران به تحقیر و تمسخر دیگری مبتلا شود. و باز در حدیثی از امیرالمومنین(ع) داریم که هر کس زیاد شوخی کند هیبت و وقارش کم می‌شود، ارج و احترامش از بین می‌رود و دیگران او را احمق و نادان به شمار می‌آورند. بنابراین باید در گفتار و رفتارمان بسیار دقت کنیم. نه بسیار عبوس و جدی باشیم که از رفتارمان سردی و زمختی احساس شود و نه آن‌قدر در شوخی افراط کنیم که آسیب شخصیتی ببینیم. پیشنهاد بنده این است که با دقت در گفتار و رفتارمان، اندازه اعتدال در شوخی را ارزیابی و تمرین کنیم.

 

اعتدال در کار کردن

هر شخصیت سالم مراقب است که حد و اندازه هر کاری را بشناسد و رعایت کند. کسی که از این سلامت برخوردار نیست، دچار افراط و تفریط می‌شود. پیش از این از اعتدال در صحبت‌کردن و شوخی‌کردن نوشتیم و امروز از اعتدال در کارکردن صحبت می‌کنیم که بسیار بسیار مهم است. از یک طرف برخی از ما در زندگی به کوتاهی و سستی در کارها مبتلا هستیم و در انجام آنچه ضرورت دارد و وظیفه است تنبلی می‌کنیم. تصور کنید آقایی را که به عنوان مسئول و سرپرست خانواده تا ۱۰ و ۱۱ صبح می‌خوابد و پس از صرف صبحانه زحمت می‌کشد و کم‌کم می رود تا مغازه خود را باز کند و هنوز ساعتی کار نکرده، کرکره را پایین می‌کشد و تا پنج و شش عصر، مغازه تعطیل است! و یا خانمی را تصور کنید که تا ظهر می‌خوابد و پس از آن دو ساعتی به سوال‌های تلفنی پاسخ می‌دهد و تازه هنگام ظهر بلند می‌شود تا ناهاری مهیا کند. این در صورتی است که فرزندش دقایقی دیگر از مدرسه به خانه باز می‌گردد. از طرفی دیگر برخی در کار کردن بسیار افراط می‌کنند و تا حد مرگ کار می‌کنند. این افراد که اغلب به حرص مبتلا هستند و شاید خود از آن بی‌خبر باشند، چنان به شغل و کار خود چسبیده‌اند که اولویت‌های دیگر زندگی را کاملا رها کرده‌اند. در برنامه زندگی این افراد نه جایی برای کسب علم و آگاهی و معرفت باز شده و نه توجهی به همسر و نیازهای او و تربیت فرزند دارند. این افراد نه به صله رحم و رسیدگی و توجه به فامیل و بستگان اعتنایی دارند و نه حاضرند برای شرکت در یک جلسه معنوی وقتی بگذارند. افراط در کار کردن گاهی چنان فرد را غافل می‌کند که حتی نسبت به سلامت جسمی و روحی خود بی‌توجه می‌شود. این‌ها صرفا کار می‌کنند و کار می‌کنند و کار می‌کنند. تردیدی نیست که هم تنبلی و سستی یک ناهنجاری رفتاری به حساب می‌آید، و هم افراط در کار ناشی از ضعف شخصیتی است. دقت داشته باشید که ممکن است نفس انسان او را فریب دهد و تنبلی و کوتاهی او را توجیه کند که تو زهد داری و به دنیا بی‌رغبتی، و زیاده‌روی در کار را رنگ و لعاب تلاش و پشتکار بزند. برای ایجاد اعتدال در کار کردن بهترین پیشنهاد آن است که برای کار و اشتغال خود اندازه‌ای معین کنیم. مثلا با خود تعهد کنیم که ۸ تا ۱۰ ساعت کار کنیم و بقیه اوقات شبانه‌روز خود را به عبادت، شرکت در جلسه‌های مفید، خانواده و فامیل، ارتباطات سالم و  تفریح اختصاص دهیم.

دیدگاه کاربـــران
فاقد دیدگاه
دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است. اولین دیدگاه را شما بنویسید.
ثبت دیدگاه