به آکادمی حورایی؛ خوش آمدید...

شوهرم به هیچ چیز اعتقاد ندارد حتی خدا!

خواندن این مطلب

6 دقیقه

زمان میبرد!

شوهرم به هیچ چیز اعتقاد ندارد حتی خدا!

وقتی مهران با خانواده‌اش به خواستگاری‌ام آمد به نظر فرد موجهی می‌آمد. پدر و مادر متدینی داشت و به نظر می‌‎رسید که خودش هم مانند والدینش باشد. در گفتگوهای اولیه گفتم که برای من ایمان و اخلاق از همه چیز مهم‌تر است، او نیز تأیید کرد. زندگی مشترک‎مان را آغاز کردیم. بعد از دو سال، شغلش را عوض کرد و در یک شرکت مشغول به کار شد. شاید همه مشکل ما از آنجا شروع شد. همکارانش افراد مقیدی نبودند. او که نماز صبحش به ندرت قضا می‌شد، کم‌کم نمازهایش را یکی در میان می‌خواند و می‌گفت خوانده‌ام. بعضی شب‌ها دیرتر به خانه می‌آمد. گاهی دهانش بوی الکل می‌داد. اولین‌بار که این را متوجه شدم انگار آب سردی روی تنم ریخته بودند. چون اصلاً در خانواده ما این کارها جایی نداشت. من سقوط معنوی مهران را به تدریج می‌دیدم. وقتی به او می‌گفتم که چرا رفتارهایت عوض شده و چرا نماز نمی‌خوانی، می‌گفت: به تو ربطی ندارد و این یک مسأله شخصی است. هنگامی که به خانه می‌آمد، عمده وقتش را پای ماهواره‌ای می‌نشست که دو سه سالی بود علی‌رغم مخالفت من آن را نصب کرده بود. کم‌کم اعتقادات من را نیز مسخره می‌کرد. اگر مرا در حال نماز خواندن می‌دید، با تحقیر می‌گفت این اداها چیه؟
باور کنید دیگر به تنگ آمده‌ام. خودش که دیگر هیچ قید و بندی ندارد بماند، به من هم فشار می‌آورد تا مثل خودش باشم. همین هفته گذشته که برای شرکت در یک جلسه قرآن به خانه همسایه رفته بودم کلی داد و بیداد کرد که من از این اُمّل‌بازی‌ها بدم می‌آید. دنیا فرق کرده چرا هنوز مثل مردم هزار سال پیش فکر می‌کنی؟!و….
تو را به خدا کمکم کنید. من دوست دارم مهران من تبدیل به همان فردی شود که چند سال پیش به خواستگاریم آمد.
****
نامه شما را خواندم. شرایط شما را درک می‌کنم که تا چه اندازه دغدغه دارید و نگران هستید. بدون هیچ تردیدی روشن است که یکی از ویژگی‌های یک زندگی استاندارد، هنجار و رو به کمال، معنویت و گرایش‌های معنوی است. در واقع این معنویت است که به زندگی انسان معنا می‌دهد، او را از پوچی و بیهودگی و لذت‌محوری دور می‌سازد. به زندگی و برنامه‌های زندگی جهت داده و انسان را رو به رشد و کمال می‌برد. بدیهی است همان‌طور که باید مراقب امنیت جسمی و جانی خود و فضای زندگی‎مان باشیم، بایستی به امنیت معنوی خانه نیز توجه کنیم. در واقع باید همان‌طور که مراقبیم کودک‎مان از لحاظ جسمی بیمار نشود، باید مواظب باشیم که بنیه معنوی خانه نیز تقویت شده و یا دست کم تضعیف نشود. اما باید در این میان شما چند نکته را رعایت کنید:

1)احترام و محبت؛

قبل از هر چیزی باید یادتان باشد مهم‌ترین چیزی که باید نسبت به همسرتان رعایت کنید احترام و محبت است. خصوصاً اگر تمایل دارید روی ایشان تأثیر مثبتی داشته باشید بیشتر باید به این موضوع اعتنا کنید. مراقب باشید بداخلاقی‌ها و ضعف‌های اعتقادی مهران منجر به این نشود که او را سرزنش، تحقیر یا مؤاخذه کنید. دقت داشته باشید که هرچه با ایشان بیشتر بداخلاقی کنید و رفتارهایی مثل مشاجره و قهر و ناراحتی را پیشه کنید اوضاع بدتر می‌شود. اتفاقاً اکنون که شما می‌خواهید او را به خدا و دین علاقه‌مند سازید، باید خودتان به عنوان فردی متدین، الگوی خوش‌اخلاقی و احترام و محبت باشید وگرنه او هم از شما متنفر می‌شود و هم اینکه گرایشش نسبت به باورهای اعتقادی ضعیف‌تر می‌شود.

2)تدبیرهای غیرمستقیم؛

کمتر به همسرتان امر و نهی کنید. اساساً به جای اینکه او را به آنچه موردنظرتان است تشویق و ترغیب کنید عمدتاً باید از روش‌های غیرمستقیم استفاده کنید. تذکر دادن، نصیحت‌کردن و بیان مستقیم، معمولاً تأثیر کمتری دارد. به عنوان نمونه یکی از روش‌های غیرمستقیم این است که دوست خانوادگی جدیدی را پیدا کنید که این دوستان خانوادگی (زن و شوهر) از لحاظ اعتقادی افراد قابل قبول و موجهی باشند. شرایطی فراهم کنید که معاشرت‎تان را با این خانواده‌ها بیشتر کنید. وقتی شوهر شما با شوهر دوست‎تان مجاورت می‌کند، به‌طور طبیعی و خود به خود و به‌تدریج اثر خود را می‌گذارد. به ویژه اگر این دوستان جدید از حسن معاشرت و روابط عمومی خوبی برخوردار باشند.

3)جاذبه‌های رفتاری؛

در داستان زندگی‎تان نوشته بودید که همسرتان شب‌ها دیرتر به خانه می‌آید و تمایل فوق‌العاده‌ای برای ارتباط با رفقایش دارد. یکی از قدم‌های اولیه شما، برای اینکه مهران را از این گرایش و تمایل منفی بازدارید این است که جاذبه‌های خانه را فراوان کنید. این جاذبه‌ها هم شامل جذابیت‌های ظاهری خانه می‌شود که آراستگی منزل و تدارک غذای خوب و فضای امن و آرام خانه از آن جمله است و هم شامل جاذبه‌های ظاهری و رفتاری خودتان می‌شود که آرایش و آراستگی، حسن اخلاق و رفتارتان و پرهیز از غُرزدن‌ها و پرتوقعی‌ها، نمونه‌هایی از آن است. باید اسباب آرامش و شادمانی و حال خوب او را در خانه فراهم کنید. مطمئن باشید تدارک این جاذبه‌ها در خانه بی‌تأثیر نیست. حتی اگر این‌ها سبب شود همسرتان نیم‌ساعت زودتر به خانه بیاید بسیار عالی است.

4)اولویت با همسر؛

نوشته بودید که او نسبت به گرایش‌های معنوی شما حساسیت نشان می‌دهد. بنابراین روشن است که نباید کاری کنید که حساسیت او برانگیخته شود. در غیر از واجبات دینی مانند نماز که انجامش اجتناب‌‎ناپذیر است، در بقیه امور، اولویت را به همسرتان بدهید. مثلاً اگر همسرتان خانه است و شما تمایل دارید قرآن بخوانید، این کار را نکنید. اولویت را به رسیدگی و توجه به شوهرتان قرار داده و خواندن قرآن را به زمانی دیگر موکول کنید که ترجیحاً  ایشان در منزل نیست. یا اگر می‌خواهید در یک جلسه مذهبی شرکت کنید، مراقب باشید که اولاً به هیچ عنوان به فضای امن خانه و توجه و رسیدگی به همسرتان لطمه نزند، ثانیاً در زمانی باشد که ایشان سرکار است و ثالثاً ایشان به رفتن شما رضایت داشته باشد. بدون رضایت ایشان خانه را ترک نکنید. ممکن است بگویید که شوهر من هیچ‌وقت رضایت نمی‌دهد. اینجا دو نکته را توجه داشته باشید:

اول اینکه اگر جداً رفتارهای شما آن‌گونه که گفتیم، یعنی سرشار از ادب و احترام و توجه و به دور از بداخلاقی‌ها باشد، به‌تدریج اثر خود را می‌گذارد و همسرتان آرام و موافق می‌شود. نکته دوم اینکه اگر با همه این احوال رضایتی رخ نداد و شوهرتان هم‌چنان با شرکت در شما در آن جلسه مذهبی مخالفت می‌کرد، خانه را ترک نکنید. مطمئن باشید اگر علی‌رغم میل باطنی‎تان در خانه بمانید علاوه بر بهره‌مندی از پاداش‌ها و بهره‌های معنوی که به واسطه رفتن‎تان به آن جلسه حاصل می‌شد، پاداش بیشتری نیز دریافت می‌کنید. چرا که به دل همسرتان رفتار کرده و خانواده را در اولویت قرار داده‌اید. هیچ اشکالی ندارد که به شوهرتان بدون آن که قصد منت‌گذاشتن داشته باشید اعلام کنید که من چون دیدم شما رضایت ندارید ترجیح دادم که کنار شما باشم.

5)رها کردن؛

اینکه شما می‌خواهید به همسرتان آگاهی غیرمستقیم بدهید و او را به شیوه‌های صحیح، تشویق به باخدابودن و نمازخواندن کنید بسیار عالی است. اما در عین حال باید توجه داشته باشید که هرگز نباید برای این موضوع به ایشان فشار بیاورید و به قول معروف گیر بدهید. چرا که وظیفه‌ای در این جهت ندارید. این موضوع در مورد فرزندان نیز صادق است. یعنی اگر خانواده‌ای پسر یا دختر جوانی دارد که از لحاظ اعتقادی سُست و ضعیف است، هرگز نباید بخواهند که عقاید خود را تحمیل کنند و یا اینکه بخواهند با داد و فریاد و تنبیه و قهر او را به رفتارهای دینی از جمله نماز وادار کنند. بعد از همه این آگاهی‌رسانی‌‎ها و تشویق‌ها و تدبیرهای غیرمستقیم، باید او را رها کنید. مراقب باشید دغدغه، نگرانی و آرزوی قلبی شما برای اصلاح رفتارهای معنوی منجر به خطای رفتاری‎تان نشود. باید همسرتان را رها کنید و این رهاکردن  به این معنا نیست که از تدبیرها و تشویق‌هایتان برای اصلاح او دست بردارید، بلکه به این معناست که به او فشار نیاورید و رفتارهای قهری نداشته باشید.

6)صبر، دعا و توکل؛

معمولاً بعد از این توصیه‌ها افراد می‌گویند که من این کارها را کرده‌ام ولی نتیجه نداده است. اما معمولاً وقتی در رفتار این افراد دقت می‌شود، می‌بینیم که این‌ها به واسطه عجله‌ای که در گرفتن نتیجه مطلوب دارند بی‌صبری می‌‎کنند و گاهی از کوره در می‌روند و بداخلاقی می‌کنند. همه این‌ها که گفتیم به شرطی اثر دارد که شما فردی با صبر و حوصله باشید. هرگز انتظار نتیجه فوری نداشته باشید. حتی شاید چند سال طول بکشد تا نتیجه مطلوب را بگیرید. در عین حال که وظیفه‌تان را با صبر و بردباری انجام می‌دهید، توکل و دلگرمی‌‎تان کاملاً به خدا باشد که اگر خداوند بخواهد، صحنه یک‌باره عوض می‌شود و از آنجا که فکرش را هم نمی‌کنید، تحول مثبت رخ می‌دهد. دعا کنید و از خداوند بخواهید که هم به شما صبوری و استقامت بدهد و هم دل همسرتان را عوض کند که او مقلب‌‎القلوب است.

دیدگاه کاربـــران
فاقد دیدگاه
دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است. اولین دیدگاه را شما بنویسید.
ثبت دیدگاه