به آکادمی حورایی؛ خوش آمدید...

آیا می توانم به این دوست اعتماد کنم؟ (بخش دوم)

خواندن این مطلب

7 دقیقه

زمان میبرد!

آیا می توانم به این دوست اعتماد کنم؟ (بخش دوم)

در یادداشت‌های قبل 4 پیامد دوستی‌های قبل از ازدواج را بیان کردیم و در این یادداشت به سه آسیب دیگر اشاره می‌کنیم:

5- لطمه‌های تحصیلی:

از لحاظ روان‎شناسی، انسان بر چیزی که بیشتر موردعلاقه  اوست تمرکز بیشتری دارد و هرچه تمرکز بر یک موضوع خاص افزایش یابد ناخودآگاه از میزان تمرکز بر موضوعات دیگر کاسته می‌‎شود. برای دختر و پسر جوانی که در اوج هیجانات و عواطف هستند، این رابطه چنان لذت‌‎بخش و شیرین است که تمام فضای ذهنی‌‎شان را اشغال می‌‎کند. تا زمانی که با هم و در کنار هم هستند که کاملاً دل به هم داده‌‎اند. وقتی هم که در کنار هم نیستند، تمام فضای ذهنی‌‎شان از فکر و خیال دوست پر است. یا رابطه و گفتگوی دیروز را مدام مرور ذهنی می‌کنند یا در اندیشه فردا هستند که چگونه ظاهر شوند و چه بر زبان بیاورند. این تمرکز و درگیری ذهنی چنان شدید است که مجالی و علاقه‌ای برای تمرکز بر فعالیت‌های روزمره باقی نمی‌ماند.

دختر و پسری که در دبیرستان یا دانشگاه مشغول به تحصیل هستند، اصلاً نمی‌توانند ذهنشان را بر درس‌هایشان متمرکز کنند و نسبت به تحصیل احساس بی‌علاقگی شدیدی می‌کنند. یک دفعه به خود می‌آیند و می‌‎بینند دقایق زیادی است که چشمشان روی یک خط توقف کرده و در خیال معشوق هستند. این عدم دقت و تمرکز قطعاً موجب افت تحصیلی جدی آنان می‌‎شود. در همان زمانی که این جوان باید در اوج نشاط و جدیت درس بخواند و سرنوشت موفقیت‌‎‎آمیز خود را رقم بزند، متأسفانه با تدارک رابطه‌ای غلط و نابجا همه چیز را به هم می‌‎ریزد. بسیار دیده‌ایم که دختر یا پسری بسیار باهوش و بااستعداد بوده‌‎اند و همه اطرافیان آینده تحصیلی فوق‌العاده خوبی را برایشان تصور می‌کردند. مسئولان مدرسه یا دانشکده استعداد و قابلیت‌هایشان را می‌‎ستودند و خانواده نیز بسیار به موفقیت فرزندشان امید داشتند. ولی متأسفانه در همین زمان بسیار حساس و سرنوشت‌‌ساز، همه چیز تباه می‌‌شود. این دختر یا پسر می‌توانست در رشته‌ای بسیار بهتر و مناسب‎تر قبول شود و چه‌بسا پیشرفت‌‎های قابل ملاحظه‌‎ای بکند اما…

بیشترین استرس و اضطراب در این شرایط ناشی از مخفی بودن و تلاش به منظور پنهان نگه داشتن ارتباط و نیز عذاب وجدان ناشی از احساس گناه است که این‌ها در مورد دختر و پسری که در دوران عقد هستند وجود ندارد؛ به همین دلیل اگر هم آن‌ها دچار افت تحصیلی شوند هرگز به این میزان نیست. من به شخصه شاهد بودم که پسری  بسیار بااستعداد که در یکی از رشته‌‌های فنی درس می‌‎خواند، پس از سه سال و اندی تحصیل با دختری دوست شد و این دوستی پس از مدتی دلدادگی، به جدایی انجامید. پسر دو سه بار مشروط شد و نهایت، در حالی که فقط یکی دو ترم تحصیلی تا گرفتن مدرک مهندسی‌‎اش فاصله داشت از دانشکده اخراج شد و هرگز نتوانست کار را به انجام برساند.

6-لطمه‌های شغلی:

دوستی‌‎های قبل از ازدواج دختر و پسر، برای پسرهای جوان یک پیامد جدی دیگر دارد و آن لطمه‌های شغلی است. براساس آنچه در لطمه‌های تحصیلی نیز گفتیم، پسری که به کاری در جایی مشغول است، دل و دماغ کار ندارد. هیجان و التهاب وعده‌های دیدار برای او دیگر حوصله‌‎ای برای کار کردن نمی‌گذارد. کم کم فعالیت شغلی‌اش نامنظم می‌‎شود. دیرتر می‌آید، زود جیم می‌شود، به هزار ترفند کار را رها می‌‎کند تا به قرارش برسد. (دوست دخترش غروب‌ها کمتر می‌تواند بیرون بیاید، و لازمه قرارهای ملاقات صبح و عصر هم، ترک محل کار است). ادامه ی این روند نامنظم کار کردن، بی‌دقتی و بی‌حوصلگی و عدم تمایل به کار، کم‌کم می تواند منجر به از دست دادن آن شغل شود. همه این‌ها در شرایطی است که جوان از ابتدای زندگی مسئولانه خود، باید برای تدارک یک زندگی موفق و آینده‌ا‎ی روشن با تلاش و تمرکز و جدیت فراوان کار کند و کار کند و کار کند. اما شغلی را که شاید به سختی به دست آورده بود به راحتی از دست می‌دهد و بعدها حسرتش را می‌خورد.
پسر جوانی می‌گفت: « به واسطه یکی از آشنایان که به من بسیار لطف و محبت داشت در یک شرکت بازرگانی مشغول به کار شدم. با صداقت و امانت و جدیتی که داشتم خیلی زود رشد کردم و مرا مسئول خرید شرکت کردند؛ موقعیتی که از لحاظ اعتبار و درآمد آرزوی بسیاری از جوانان هم سن و سال من بود. در همان دوران با دختری آشنا شدم. اما این دختر از هیچ جهت به من و خانواده‌ام شبیه نبود؛ نه از لحاظ مالی، فرهنگی، عقیدتی و… .  اما من بی‌توجه به این مسائل رابطه‌ام را روز به روز بیشتر و بیشتر می‌‎کردم. او هم مرا بسیار دوست داشت. برای حفظ این رابطه بسیار بسیار برایش خرج می‌کردم. کادوهایی می‌خریدم که شاید کمتر پسری برای دوست دخترش بخرد، رابطه عاطفی ما جدی‌تر و جدی‌تر می‌شد. دیگر دوست داشتم شبانه‌‎روز پیش او باشم. به بهانه خرید برای شرکت بیرون می‌آمدم و یک‌راست سراغ او می‌‎رفتم. اگر هم در شرکت بودم مشغول گفتگوی تلفنی(واضح است که با دوست دخترم) بودم. خلاصه این‌که چنان بی‌تاب عشقم بودم که مدام موقعیتم در محل کار بدتر و بدتر می‌‎شد. مسئولیت خرید شرکت را به کسی دیگر دادند. من هم که دیگر بهانه بیرون آمدن نداشتم، نهایتاً خودم کار را رها کردم. بعدها آن رابطه هم فرجامی نداشت و دوستی ما خاتمه یافت. بگذریم از این‌که این واقعه تا مدت‌ها چه زخم مهلکی به من زد.

سال‎ها گذشت. من ازدواج کردم و اکنون فرزندانی دارم. شغل چندان مناسبی ندارم. مستأجرم و با زحمت چرخ زندگی‌‎ام می‌چرخد. الان که راجع به گذشته فکر می‌کنم، می‌بینم اگر فقط دو سه سال آن کارم را با جدیت ادامه می‌‎دادم و آن رابطه لعنتی شکل نمی‌گرفت، الان چه روزگار متفاوتی داشتم و چقدر موفق بودم. هر وقت یادم می‌آید حسرتی عمیق وجودم را فرا می‌گیرد ولی چه فایده که گذشته برنمی‌گردد.»

این اتفاقی است که مشابه آن برای بسیاری از پسرهایی که به این رابطه‌ها و دوستی‌های قبل از ازدواج دامن زده‌اند، افتاده است.

7- لطمه‌های مالی:

یکی از آثار سوء دوستی‌های قبل از ازداوج خصوصاً برای پسرها لطمه‌های مالی است. پسرها معمولاً در دوران جوانی که به چنین رابطه‌ای دامن می‌‎زنند، سه وضعیت بیشتر ندارند: یا هنوز مشغول تحصیل یا گذراندن خدمت سربازی‌اند یا به دنبال کار می‌‎گردند ( که اغلب چنین هستند)، یا تازه به کاری مشغول شده‌اند و ابتدای کار هستند و هنوز وضعیت اشتغالشان به گونه‌‎ای نشده که درآمدی مکفی داشته باشند. تدارک دوستی با جنس مخالف، قطعاً می‌‎طلبد که پسر هزینه کند.

بالاخره اگر خودروی شخصی هم در کار نباشد، تاکسی و آژانس و رفت و آمد هزینه دارد.( با اتوبوس که نمی‌‎شود با دوست دختر بیرون رفت!) گاهی کافی شاپ و پیتزا(!) هم حتماً لازم است و دست‌کم گاهی کادویی هم برای اظهار محبت و عشق لازم است؛ به مناسبت عید، سالروز تولد یا هر مناسبت دیگری. دخترها هم معمولاً دوست دارند پسرها خرج کنند و در چنین شرایطی اصلاً کاری ندارند که توان مالی پسر در چه حدی است. صرفاً از این‌که «خرجشان کنند» احساس خوبی به ایشان دست می‌‎دهد. پسر هم برای این‌که همین لبخند و رضایت را ببیند و همین « مرسی عزیزم» ها را بشنود دست به هر کاری می‌زند تا آن‌چه را لازم است بخرد و هزینه کند. ضمن این‌که خود پسر هم برای این‌که ظاهرش از نگاه دختر جذاب و دوست‌داشتنی و «با کلاس» باشد به هزینه کردن مبالغی هنگفت برای تهیه لباس آن هم از نوع مارک‌دار و «مُد روز» دست می‌زند و این‌‎ها همه کم‌ترین مخارجی است که گویی طی یک قرارداد نانوشته، به عهده پسرهایی است که می‌خواهند با دختری دوست شوند و البته آن را ادامه دهند و پایدار نگه دارند وگرنه می‎توان بسیار بیشتر از این‌ها هزینه کرد و دل دختر را بیشتر به دست آورد! پسرها می‌دانند که برای کمتر هزینه کردن باید صرفاً حواس دختر را پرت کرد و مدام موضوع را عوض کرد وگرنه معمولاً دخترها در بیرون آمدن‌ها، احساس گرسنگی می‌کنند و بسیار تشنه‌اند. مقابل یک فروشگاه کفش و کیف به تماشا می‌‎ایستند و به شما می‌‎گویند که چقدر از این کیف‌‎ها خوش‎شان می‌آید و چقدر عاشق آن کفش‌ها هستند! به شما اعلام می‌‎کنند که هفته بعد تولدشان است و پارسال از پسردایی چه کادوی قشنگ و (البته گرانی) گرفته‌‎اند. البته معمولاً دنبال یک گوشی موبایل خوب هم می‌گردند و شارژ ایرانسل‎شان هم تمام شده!و عجیب آن‌جاست که پسرها هم معمولاً در هر زمینه‎ آشنا دارند:

-اگر کی‎بورد کامپیوترت مشکل داره بده من. رفیقم کارش تعمیر کی‎بورده. یه نصفه روز ردیفش می‌کنم. اصلاً حرف پولش رو هم نزن، نه بابا رفیقمه، پول نمی‎گیره… (ولی کدام رفیق؟ کدام تعمیر مجانی؟) و این‌ها همه ناشی از این است که پسرها (مردان) دوست دارند طرف‎شان را تأمین کنند. این حمایت و تأمین احساس خوبی به آنان می‌دهد، حتی اگر لازم باشد به دلیل آن به هزار زحمت بیفتند. دقت کنید که همه این‎ هزینه‌ها زمانی به پسر تحمیل می‌‎شود (بخوانید خودش به خودش تحمیل می‌کند) که تازه سر کار رفته یا هنوز شغلی ندارد و خودش متکی به جیب باباست. در این شرایط که پسر باید اندوخته‌های کم و درآمدهای ناچیزش را مدیریت و پس‌‎انداز کند یا به کار بیاندازد و سرمایه‌ای برای آینده فراهم آورد، تبدیل می‌شود به مصرف‌کننده که البته مدام هم کم می‌آورد و این یعنی لطمه مالی که توأم با فشار روانی است و در مورد آن بیشتر صحبت می‌کنیم. البته در مقیاس بسیار کمتر، همین لطمه‌های مالی به دختر هم وارد می‌‎شود زیرا گاهی مجبور می‌شود جواب کادوهای پسر را بدهد و به کیف و کفش و لباسش هم بیشتر برسد تا همچنان جذاب بماند!

دیدگاه کاربـــران
فاقد دیدگاه
دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است. اولین دیدگاه را شما بنویسید.
ثبت دیدگاه