به آکادمی حورایی؛ خوش آمدید...

اعتماد به نفس – بخش دوم

خواندن این مطلب

7 دقیقه

زمان میبرد!

اعتماد به نفس – بخش دوم

در یادداشت قبل به بررسی راهکارهای ذهنی و بخشی از باورهای مثبت که لازمه داشتن و تقویت اعتماد به نفس است پرداختیم و از اینجا به ارائه تکنیک‌ها و تمرین‌های کاربردی می‌پردازیم. یکی از راهکارهای عملی و بسیار مهم برای ایجاد و پرورش اعتماد به نفس تشویق خود و برخورد مهربانانه با خود است. برای داشتن اعتماد به نفس، باید به صورت یک والد حامی و مهربان با خود رفتار کنید.  همچنان که در تربیت فرزند گفته می‌شود والدین نباید از کنار کارها و رفتارهای مثبت فرزند خویش به سادگی و با بی‌اعتنایی عبور کنند، بلکه باید آن‌ها را به دقت ببینند، برجسته کنند و مورد تشویق و تحسین قرار دهند. همین کار را باید نسبت به کودک درونتان انجام دهید. اگر کار مثبت، مفید و ارزشمندی انجام دادید، بلافاصله خود را تشویق کنید، به خود آفرین بگویید و توانمندی خود را تحسین کنید. خدا را شکر کنید که چنین توفیق و قابلیتی داشته و دارید و حتی می‌توانید برای خود پاداشی در نظر بگیرید. برای خود کادویی هرچند کوچک تهیه کنید و یا خود را به یک آبمیوه خوشمزه دعوت کنید. فرقی نمی‌کند که شما خانم هستید یا آقا، کودک هستید یا جوان، میانسال هستید که کهنسال. خود را تشویق کنید. خصوصا اگر شما در خانواده‌ای بزرگ شده‌اید که متاسفانه شما را پیوسته تحقیر، سرزنش، مسخره و یا حتی تنبیه می‌کرده‌اند، این امر ضرورت بیشتری دارد. بدون هیچ‌گونه خجالتی خود را مخاطب قرار دهید و قابلیت، توانمندی و رفتار مثبت‌تان را تشویق کنید. به عنوان مثال به خود بگویید: آفرین، چه غذای خوشمره‌ای درست کردم و امروز چقدر سریع و با دقت کارهای منزل را انجام دادم. آفرین، امروز با حسن برخوردم با مشتری‌ها چه فروش قابل توجهی داشتم. آفرین امروز همه نمازهایم را اول وقت خواندم. آفرین امروز دو ساعت مطالعه مفید کردم و در ارتباط با فرزندم پرتحمل و بردبار بودم. در طول روز مدام با خود صحبت کنید، خدا را شکر کنید و به زبان خودتان به خودتان احسنت و بارک‌ا… بگویید.

گفتیم که اعتماد به نفس، یعنی احساس می‌توانم نسبت به انجام کاری یا وظیفه‌ای که پیش روی ماست اما توجه داشته باشید اگرچه احساس توانا بودن لازم است، اما به هیچ عنوان کافی نیست. ذهن ما به تجربه عینی نیاز دارد. ذهن شما می‌خواد موفقیتی را پررنگ و شفاف در خودش ثبت کند تا بتواند مدام به آن استدلال کند که یک بار توانستم، پس باز هم می‌توانم. اگر شما اعتماد به نفس ندارید، داشتن و انتخاب هدف‌های بزرگ صحیح است. اگر شما خود را و توانایی‌ خدادادی خود را باور ندارید، انتخاب هدف‌های کوچک و موفقیت‌های سریع و کوتاه‌ مدت بسیار عالی است. هدف مقطعی و کوتاه مدتی را که دستیابی به آن در ذهنتان آسان به نظر می‌آید انتخاب کنید و برای تحقق آن اقدام کنید. هدف‌های کوچک و موفقیت‌های کوچک، اگر چه رضایت خاطر کامل شما را فراهم نمی‌کنند، اما زمینه‌ساز موفقیت‌های بزرگ‌تر و افزایش اعتماد به نفس‌تان می‌شوند. اگر اهداف بزرگی دارید آن‌ها را به چند هدف‌ کوچک تقسیم کنید و مرحله به مرحله سعی کنید به این اهداف کوچک برسید. برای کسی که پر از احساس “نمی‌توانم” می‌باشد، هیچ چیز به اندازه کسب موفقیت‌های کوچک موثر نیست. رسیدن به پله اول موفقیت، به شما تاکید می‌کند که پله بعدی را هم می‌توانید بالا بروید. به عنوان مثال اگر شما اصلا برای صحبت کردن در جمع اعتماد به نفس ندارید و دچار اضطراب فراوان می‌شوید، ابتدا از جمع‌های کوچک شروع کنید. اگر جمع کوچکی از آشنایان یا غریبه‌ها دیدید، دقایقی برایشان صحبت کنید. تکرار این کار به شما این اعتماد به نفس را می‌دهد که برای جمع‌های بیشتر هم می‌توانید. کم‌کم در جمع‌های بزرگتر و مدت زمان بیشتری صحبت کنید. خواهید دید که به زودی استرسی باقی نمی‌ماند و سرشار از خودباوری و اعتماد به نفس هستید.

یکی از عواملی که باعث تخریب و تضعیف اعتماد به نفس می‌شود، احساس گناه و سرزنش کردن خود است. هرچه بیشتر احساس گناه کنید، به اعتماد به نفس شما آسیب و لطمه بیشتری وارد می‌شود. البته دقت داشته باشید که احساس گناه به خودی خود بد نیست و در حقیقت دو وجه دارد. یکی مثبت و دیگری منفی. به عنوان مثال اگر شما کاری کرده‌اید یا حرفی زده‌اید که موجب رنجش و اذیت کسی شده است، باید احساس گناه کنید.

احساس گناه نشانه وجدان بیدار و فطرت روشن شماست. همین احساس گناه است که سبب می‌شود من و شما از رفتار نادرست خویش پشیمان و متاسف شویم و در صدد اصلاح و جبران برآییم. چنین احساس گناهی بسیار سازنده و مثبت تلقی می‌شود. بسیاری از تصمیم‌های خوب و تغییرات مثبت و جدی ما به واسطه همین احساس گناه‌ها نسبت به اشتباه‌های گذشته شکل گرفته است اما آن چه غلط است، توقف و باقی ماندن در احساس گناه است. شما یک بار مرتکب اشتباه و خطایی می‌شوید و ساعت‌ها، روزها بلکه هفته‌ها خود را سرزنش می‌کنید که چرا چنین کردم و چنان نکردم. سرزنش کردن خود یک رفتار خودشکنانه است که با اساس اعتماد به نفس که بر محور خویشتن‌دوستی بنا می‌شود ناسازگار است. یعنی نمی‌شود که شما هم احساس گناه دائم داشته باشید و مدام به سرزنش خویش مشغول باشید و هم اعتماد به نفس خوبی داشته باشید. اگر جدا در گذشته خطایی مرتکب شده‌اید که اکنون ناراحت و پشیمان هستید، بسیار خوب! بلند شوید و اقدامی انجام دهید.

با خود فکر کنید چگونه می‌توان گذشته را جبران کرد و دست به کار شوید. با غصه خوردن، غذا نخوردن، خودخوری، به خود دشنام دادن و بر سر خود زدن مه تنها هیچ کاری اصلاح نمی‌شود، بلکه این روزهای شما هم ضایع می‌شود و به تدریج اعتماد به نفس شما ضعیف و ویران می‌شود.

به جرأت می‌توان گفت که همه والدین دوست دارند فرزندانی با اعتماد به نفس و موفق داشته باشند و هرگز نمی‌خواهند فرزندانشان کم‌رو، ترسو، خجالتی، شکست‌خورده و مأیوس باشند. از این رو بر اساس آگاهی‌ها و حوصله خود، تلاش می‌کنند که فرزندانی با اعتماد به نفس تربیت کنند. صرف نظر از والدینی که متاسفانه به واسطه عدم آگاهی با رفتارهای نادرستی همچون تحقیر، سرزنش و مسخره کردن، اعتماد به نفس فرزند خود را تخریب می‌کنند، اما غالب والدین امروز می‌دانند که یکی از بایدهای بسیار مهم در تربیت، تشویق کردن است و به خوبی می‌دانند که تشویق فرزند تا چه اندازه سبب ایجاد، پروررش و تقویت اعتماد به نفس او می‌شود. اما نکته قابل تأمل این است که همین تشویق کردن، اصول و قواعدی دارد که باید رعایت شود وگرنه یا نتیجه لازم را نمی‌گیریم یا با نتیجه منفی مواجه می‌شویم و یک ناهنجاری رفتاری دیگر بروز می‌کند. فقط به عنوان یک نکته دقت داشته باشید که هرگز برای تشویق فرزند از واژه “بهترین” استفاده نکنید. هرگز نگویید: تو بهترین شاگرد کلاس هستی، تو می‌توانی بهترین فرد فامیل باشی، تو از همه بهتر هستی، تو بهترین دختر یا پسر زمینی!!

گفتن این که تو بهترین هستی، بچه را مدام در حال مقایسه خود با دیگران قرار می‌دهد و حتی اگر موفق شود و به زعم شما بهترین باشد، یک احساس برتری نسبت به دیگران دارد و این آرام آرام روحیه عجب، خودپسندی و غرور را در او ایجاد می‌کند که بسیار خطرناک است. همیشه به کودک بگویید: خوب باش، عالی باش. یا این که: آفرین رفتارت خیلی خوب بود، رفتارت عالی بود. در چنین شرایطی ممکن است بقیه هم رفتار عالی داشته باشند و باز دقت کنید که در چنین حالتی، ضمن این که او را تشویق و تحسین کرده‌اید، او را در مقام مقایسه قرار نداده‌اید و روحیه خود بزرگ‌بینی را در او ایجاد یا تقویت نکرده‌اید.

 

پس از آن که در هفته‌های گذشته به بعضی از راهکارهای عملی برای ایجاد و پرورش اعتماد به نفس اشاره کردیم، اکنون به این سوال ذهنی پاسخ می‌دهیم که آیا اعتماد به نفس و خودباوری، با خداباوری و توکل منافات دارد و آیا این دو در تقابل یکدیگرند؟ این سوالی است که شاید به ذهن شما هم خطور کرده باشد که مگر نه این که همه حرف و حدیث در مقوله توکل این است که انسان باید تمام دلگرمی و امیدش به خداوند باشد و هرگز نباید به کسی یا چیزی غیر از خداوند تکیه کرد، پس چرا باید خودباوری و اعتماد به نفس داشته باشیم؟ پاسخ این است که همه خود باوری ما ناشی از خداباوری ماست. یعنی این که ما باور داریم همه توانایی‌های بالقوه و بالفعل ما خدادادی است و هر آنچه که قادر به انجام آن هستیم از لطف و عنایت پروردگار است و در تمام مسیر حرکت به سوی رشد و کمال و موفقیت، او یاری‌مان می‌کند. در داستان زندگی حضرت موسی(ع) وقتی لشکریان قدرتمند و فراوان فرعون، موسی و یاران اندک او را تعقیب می‌کنند، این گروه اندک به رود عظیم نیل می‌رسند که همچون دریایی پهناور بود. یکباره برخی از پیروان موسی، احساس شکست و ناتوانی می‌کنند چرا که در پشت سرشان لشکریان فرعون هستند که تا لحظاتی دیگر می‌رسند و در مقابل هم دریاست. در واقع نه راه پیش دارند و نه راه پس، بنابراین ناامیدانه می‌گویند کارمان تمام است. اینجاست که موسی(ع) قاطعانه می‌گوید: هرگز! پروردگار من با من است و مرا هدایت می‌کند. در حقیقت همه احساس “می‌توانم” و اطمینان به پیروزی و موفقیت این پیامبر الهی از توکل و یقین او سرچشمه می‌گیرد. بنابراین ما در مسیر انجام وظیفه و تلاش برای موفقیت، خودباوری و اعتماد به نفس داریم چرا که می‌دانیم با قصد و نیت مثبتی که داریم، خداوند هم یاری‌مان می‌کند و خلاصه این که هرچه توکل انسان بیشتر باشد، اعتماد به نفس بیشتری هم خواهد داشت.

دیدگاه کاربـــران
فاقد دیدگاه
دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است. اولین دیدگاه را شما بنویسید.
ثبت دیدگاه