اعتماد به نفس – بخش اول
اعتماد به نفس یکی از ویژگیهای بسیار مهم برای یک شخصیت سالم است و فقدان آن یک ضعف شخصیتی جدی تلقی میشود که برای بهبود و پرورش آن باید مصمم شد و اقدام کرد. شاید شما هم افرادی را دیده باشید که با وجود تواناییهای خوب و قابلیتهای بالا به واسطه ضعف خودباوری و اعتماد به نفس، چندان موفقیتی نداشتهاند و کسانی که از توانمندی کمتری و قابلیت پایینتری برخوردار بودهاند، به واسطه اعتماد به نفسشان بسیار موفق بودهاند. اما برای بهبود و پرورش اعتماد به نفس چه باید کرد؟ ما قطعا به راهکارهای پرورش این ویژگی مثبت میپردازیم و به تکنیکهای موثر و کاربردی اشاره میکنیم که در نهایت از شما فردی با اعتماد به نفس بالا بسازد. اما قدم اول برای این منظور، باور این نکته است که شما میتوانید اعتماد به نفس بالایی داشته باشید. این اهمیتی ندارد که سابقه و پیشینه شما چیست و شرایط شما چگونه بوده یا هست. اگر پدر و مادرتان اعتماد به نفس نداشتهاند، اگر محیط تربیتی شما برای پرورش اعتماد به نفس چندان مساعد نبوده است، اگر شکستهای سنگینی را تجربه کردهاید، باور کنید که با این همه میتوانید فردی موفق و با اعتماد به نفس باشید. یادتان باشد که اعتماد به نفس یک صفت ذاتی و غیرقابل تغییر نیست، بلکه یک صفت اکتسابی و قابل تحصیل است. همین که ما اعتماد به نفس دیگران را تحسین میکنیم، نشان میدهد که این ویژگی قابل پرورش است. ما رنگ چشم دیگران را تحسین نمیکنیم و به آنها آفرین نمیگوییم چرا که در ایجاد آن خودشان تلاش و اقدامی نکردهاند، اما خودباوری دیگران را تحسین میکنیم. بنابراین اولین قدم برای ایجاد و پرورش اعتماد به نفس این است که باور کنید میتوانید با همه شرایط ناگواری که داشتهاید، این صفت مثبت را در خود به اوج برسانید.
باید باور کنید که هرچند شرایط فردی و اجتماعی و خانوادگیتان ناگوار بوده و هست میتوانید فردی با اعتماد به نفس فوقالعاده باشید. تنها باید بخواهید و مصمم باشید. اما دومین باوری که قبل از شروع تمرینات اعتماد به نفس باید در شما شکل بگیرد این است که “اشتباه و شکست امری طبیعی است” . متاسفانه بیشتر کسانی که اعتماد به نفس ندارند، شکست، خطا، اشتباه و لغزش را فاجعه و مصیبت تلقی میکنند. در صورتی که هرگز چنین نیست. تصور کنید که شما قرار است امروز در مقابل پانصد نفر بایستید و برایشان صحبت کنید. آیا مضطرب میشوید؟ آیا دست و پیشانیتان عرق میکند؟ صدایتان میلرزد؟ احساس میکنید نفستان درنمیآید و همه چیز یادتان میرود؟ آیا هیچ فکر کردهاید چرا چنین میشود؟ پاسخ روشن است، شما از شکست میترسید. میترسید که تپق بزنید، اشتباه کنید و احیانا به شما بخندند. در صورتی که همه اینها طبیعی است. اگر شما مطلبتان فراموش شود، اگر کلمهای را اشتباه بیان کنید، حتی اگر هنگام بالا رفتن از سن به زمین بخورید، همه طبیعی است و برای همه ممکن است پیش بیاید. آنهایی که اعتماد به نفس دارند، این را باور کردهاند که اشتباه امری طبیعی است و شکست غالبا لازمه پیروزی است. آنها که اعتماد به نفس دارند لغزشهای خود را تجربههای گرانبها قلمداد کرده و آنها که اعتماد به نفس ندارند، لغزشهایشان را گناهانی نابخشودنی و افتضاحی بزرگ تلقی میکنند. مطمئن باشید تا باورتان نسبت به خطاها، اشتباهها و شکستهایتان عوض نشود و آنها را طبیعی و تجربهای باارزش ندانید، نمیتوانید اعتماد به نفستان را تقویت کنید. ما برای اعتماد به نفس حرفهای فراوانی با شما داریم. منتها باید گام به گام پیش برویم.
آنچه که برای پرورش و تقویت اعتماد به نفس اهمیت بیشتری دارد، اصلاح باورهاست. به این معنا که تا باورهای من درباره اعتماد به نفس اصلاح نشود، انجام تمرینات چندان موثر نیست. از جمله این باورهای غلط این است که برخی گمان میکنند اعتماد به نفس یعنی خود برتربینی و مغرور بودن. این عده گمان میکنند برای این که افرادی با اعتماد به نفس بالا باشند، باید احساس کنند از دیگران بهتر و بالاترند و این با آموزههای فراوان دینی و اخلاقی مبنی بر تواضع و فروتنی سازگار نیست. باید به صراحت بگوییم که اعتماد به نفس به هیچ عنوان خود برتربینی نیست. اعتماد به نفس یعنی داشتن احساس”میتوانم” نسبت به انجام کاری یا وظیفهای که پیش روی ماست صرفنظر از این که دیگران هم این توانایی را کم یا زیاد دارند یا اصلا ندارند. در حقیقت ارزیابی اعتماد به نفس هرگز در مقام مقایسه خود با دیگران قرار نمیگیرد. یعنی اصلا ما کاری به این نداریم که این کاری را که من الان میخواهم انجام بدهم فرد دیگری هم میتواند یا نمیتواند، بلکه تنها خودم این باور و احساس را دارم که “من میتوانم”. به عنوان مثال، تصور کنید که شما فردا میخواهید جایی سخنرانی کنید. باید روی این موضوع تمرکز کنید و به خود تلقین کنید که توانایی انجام آن را به خوبی دارید و میتوانید از عهده آن برآیید. حال ممکن است دیگران هم همین قابلیت را داشته باشند. بنابراین ما در عین حال که دیگران را افرادی قابل، لایق و توانمند میدانیم و به آنها با دیده احترام نگاه میکنیم و با آنها در نهایت تواضع و فروتنی ارتباط داریم، اما خود را نیز در برابر کاری که پیش رویمان است توانا و مقتدر میبینیم.
سالها پیش شاید در اواخر دوران نوجوانی، شخصی به من گفت: آیا میخواهی اعتماد به نفس فوقالعادهای داشته باشی؟ مشتاقانه پاسخ دادم: بله حتما. آن شخص گفت: برای ایجاد یک اعتماد به نفس عالی، یک راهکار بسیار موثر وجود دارد و آن این است که این طور فکر کنی که همه مردم گوسفندند!! و تو در میان این گوسفندان زندگی میکنی. به نظرم راهکار عجیب، مضحک و توهینآمیزی آمد ولی از یک طرف اصرار و پافشاری او در موثربودن این تکنیک و از طرفی اشتیاق و تمایل زیاد من برای پرورش اعتماد به نفس، سبب شد که تصمیم به انجام آن بگیرم. آن روز سعی کردم تا شب این طور فکر کنم که همه گوسفندند. شب هنگام که در منزل بودم خواستم که همچنان با اعتماد به نفس باشم اما بسیار سختم بود که اعضای خانوادهام را گوسفند ببینم و هرچه با خود کلنجار رفتم راضی به چنین تفکری در خانه نشدم. در حالی که به نظرم این تمرین ناکارآمد میآمد، یک باره چیزی به ذهنم رسید. با خود گفتم: اگر آن شخص چنین باوری برای اعتماد به نفس داشته و دارد، آن زمان که مرا راهنمایی میکرد مرا چه طور میدید؟ آیا یکی از گوسفندان را راهنمایی میکرد؟ بسیار برآشفته شدم و دچار یک تنفر شدید شدم و از رفتار صبح تا شب خود به شدت بدم آمد. وقتی بیشتر تامل کردم دیدم که من اعتماد به نفسی را دوست دارم که با بیاحترامی و توهین به دیگران ایجاد و تقویت نشود. اعتماد به نفس زمانی قابل قبول است و یک ویژگی مثبت تلقی میشود که به دیگران به دیده احترام بنگریم و کرامت انسانی آنها را باور داشته باشیم و گرنه اعتماد به نفسی که با تحقیر و تمسخر و آدم حساب نکردن دیگران حاصل شود، پشیزی نمیارزد. در واقع در چنین شرایطی ما برای کسب یک ویژگی مثبت، بسیاری از ارزشهای اخلاقی را زیر پا گذاشتهایم و مانند این است که برای ثروتمند شدن، به دزدی و فریب و کلاهبرداری متوسل شویم.