چرا برخی فرزندان پرتوقع اند؟ (بخش اول)
شاید شما هم از آن دسته والدینی باشید که فرزندتان پرتوقع است. با خود میگویید چرا بچه من اینقدر نمکنشناس و ناسپاس است و هرکاری برایش میکنم، اصلاً به چشمش نمیآید و انتظار بهتر و بیشتری دارد؟ گاهی هم از این تعجب میکنید که فرزند یکی از اطرافیانتان بسیار کمتوقع است و بابت کوچکترین محبتی از جانب پدر و مادر، بسیار قدردان و سپاسگزار است. تعجب شما وقتی بیشتر میشود که میبینید نسبت به پدر و مادرهای دیگر، بیشتر برای فرزندتان خرج میکنید، وقت میگذارید، محبت میکنید و همچنین بیشتر مراعات حالش را میکنید، اما بهجای آنکه قدردانی و سپاسگزاریاش بیشتر شود، ناسپاسیاش بیشتر میگردد! بهراستی چرا برخی از فرزندان پرتوقعاند و ریشه این پرتوقعی و زیادهخواهی و ناسپاسی چیست؟ قبل از هر چیز باید به خود یادآور شویم که هیچ نوزادی پرتوقع و ناسپاس به دنیا نمیآید و اگر امروز با کودک، نوجوان یا جوان پرتوقعی مواجه شدهایم، این محصول تربیت نادرست و رفتار ناهنجار خود والدین است. در حقیقت فرزندان محصول رفتار و تربیت پدر و مادر خویش هستند. اما سوال اصلی اینجاست که چه رفتاری از والدین، منجر به تربیت و پرورش یک کودک پرتوقع میشود؟ اگرچه ممکن است پرتوقعی فرزندان دلایل متعدد و متفاوتی داشته باشد، ما در اینجا به چند علت بسیارمهم اشاره میکنیم.
1)پرتوقعی والدین:
بیشترین عامل پرتوقعی فرزندان، قطعاً پرتوقعی والدین است. کودکان با مشاهده رفتار والدین خود پرتوقعی را میآموزند و الگو میگیرند. پدری را در نظر بگیرید که هنگام صرف غذایی که همسرش تدارک دیده، غُر میزند و ایراد میگیرد و یا دستکم بدون هیچ سپاس و تشکری، میخورد و میرود و یا مادری را فرض کنید که با مشاهده آنچه که شوهرش از سوپر و میوهفروشی محل خریده، خُرده و ایراد میگیرد که این چه میوهای است که خریدهای و …. روشن است که اینها غیرمستقیم به کودک خود الگوی پرتوقعی و ناسپاسی ارائه میدهند.
و یا تصور کنید شما منزل خود را تازه عوض کردهاید، یکی از بستگان شما به منزلتان آمده و به عنوان چشم روشنی هدیهای می آورد تا منزل نو را تبریک بگوید. پس از اینکه مهمان میرود، شما در حضور فرزندتان، هدیه را باز میکنید و میبینید. برای شما یک دست لیوان آوردهاند که چندان قیمتی ندارد. پدر میگوید: «این چه چیزی است که آوردهاند؟ خجالت نکشیدهاند؟ این که خیلی قیمتی ندارد.» مادر میگوید:« ما پارسال برای عروسی دخترشان یک میوهخوری کریستال بردیم، قیمتش هم چندبرابر این کادو بود.» و کودک همه اینها را میبیند، میشنود، به خاطر میسپارد و الگو میگیرد. آنچه بدیهی و روشن است، این است که اعتبار و احترام پدر و مادر نزد این فرزند کم میشود. به خود جرأت میدهد به پدرش خرده بگیرد و به مادرش تندی کند و از همه مهمتر اینکه ناسپاسی و پرتوقعی را میآموزد. اگر برایش شلوار خوبی بخرید میگوید این چیه خریدین؟ چرا مارکدار نیست؟ چرا پیراهن نخریدین؟ اگر برایش دوچرخه بخرید، میگوید: چرا دوچرخه بهتر نخریدید و اصلا من موتور میخواهم. یادتان باشد تا والدین ممنون و قدردان یکدیگر نباشند و تا توقع و انتظار را در خود نکشند، پرتوقعی فرزند اصلاح نمیشود. اگر میخواهید فرزندانتان ممنون شما باشند و زحمات و محبتهای شما به چشمشان بیاید، از محبت های دیگران هرچند ناچیز و اندک، بسیار تشکر و قدرشناسی کنید.
2-محبتها و حمایتهای افراطی و نابهجا:
بیتردید باید به فرزندان محبت کرد و شما نقش یک والد حامی را باید بازی کنید. اما باید بسیار مراقب باشیم که این محبتها و حمایتها، افراطی و نابهجا نباشد. به عنوان مثال آنها باید یاد بگیرند کارهای شخصیشان را خود انجام دهند. و در خانه مسئولیتهایی را قبول کنند و به عهده بگیرند. اما گاهی والدین از سر دلسوزی و محبت!! بچهها را بیمسئولیت بار میآورند و کارهای شخصی بچهها را نیز خود انجام میدهند. پدر به فرزندش میگوید:« برو نان بخر» مادر میگوید:«نه هوا سرد است، بچهام سرما میخورد. بچهام خسته است. گناه دارد! خودم میروم!!» گاهی هم والدین به این جهت که پسرم یا دخترم، درس و کنکور دارد کوچکترین مسئولیتی به او نمیدهند و حتی سینی آب و غذا و آبمیوه برای فرزندشان میبرند و میآورند. روشن است که چنین حمایتها و محبتهای بیجا و افراطی، اولاً اعتمادبهنفس بچهها را تخریب میکند و آنها را وابسته بار میآورد، ثانیا آرامآرام، این انتظار و توقع برایشان ایجاد میشود که دیگران کارهای آنها را انجام دهند. و حال تصور کنید چنین دختری یا پسری در آینده عروس یا داماد شود و مسئولیت یک زندگی را برعهده بگیرد. ما هرگز نمیگوییم ملاحظه خستگی و درس و مشق بچه ها را نکنید، بلکه میگوییم انجام یک ساعته کارهای شخصی و برخی مسئولیتهای خانه هرگز آسیبی به سلامت جسم و روح و تحصیل او نمیزند. کودکی که مادرش اسباببازیهایش را جمع میکند و اتاقش را مرتب میکند، بهتدریج بیمسئولیت و البته تنبل و پرتوقع میشود. از همان دوران کودکی به فرزندتان مسئولیت بدهید و آنها را در انجام کارهای شخصی و مسئولیتشان، تشویق و تحسین کنید. بیشتر نظارت کنید تا حمایت. یادتان باشد ممکن است شما با کمال میل بخواهید کارهای او را انجام دهید، ولی بعدها در زندگی مشترک این وابستگی و پرتوقعی به او و دیگری لطمه و آسیب جدی وارد کند.
3- پاداش های بیجا:
همانطور که میدانید تشویقکردن و پاداشدادن یک رفتار مثبت در تربیت است. ما برای اینکه یک رفتار و حرکت مثبت را در کودک یا نوجوان خود تقویت کنیم، باید او را تشویق کنیم و به او پاداش بدهیم، اما در پاداشدادن باید به چند نکته توجه داشت. اول اینکه پاداشها باید متناسب با عملکرد و اندازه رفتار فرزند باشد. اگر پاداش با رفتار همخوانی نداشته باشد به پرتوقعی بچهها منجر میشود. مثلا میگویید اگر غذایت را بخوری به شهر بازی میرویم و هرچه خواستی میتوانی سوار شوی و استفاده کنی. یا اینکه اگر در ریاضی نمره خوبی بگیری برایت کامپیوتر شخصی میخرم و … این پاداشهای بزرگ که تناسبی با کار فرزند ندارد او را پر توقع بار میآورد. دوم اینکه پاداشها باید متنوع باشد. مثلاً برای پاداش به کودک همیشه برایش خوراکی نخرید. گاهی پاداش میتواند رفتن به مهمانی باشد. گاهی بازیکردن با او و گاهی هم خوراکی یا اسباب بازی. اگر پاداشها همیشه پول یا خرید یک وسیله و یا بیشتر از آنچه باید باشد، مدام باید قیمت را بالا ببرید و خرید سنگینتری انجام دهید،. چرا که توقع او روزبهروز بالاتر میرود و به کم راضی و خرسند نمیشود.
4- معاشرت با افراد و خانوادههای سطح بالا:
مجاورتها و معاشرتها روی ذائقه روانی انسان اثر میگذارد و انسان در هر سن و سالی از مجاورتها و ارتباطات جدی و پررنگش تاثیر میپذیرد. اگر با خانوادههایی رفت و آمد کنیم که از لحاظ رفاهی و درآمد هم سطح و بلکه پایینتر از شما باشند، روحیه شکر و سپاس در شما و خانوادهتان تقویت میشود و احساس رضایتمندی بیشتری میکنید. اما اگر با خانوادهها و افراد مرفهتر از خودتان معاشرت کنید ناخودآگاه انتظار و توقع فرزندتان بیشتر میشود و احساس رضایت کمتری کرده و از وضعیت و امکانات فعلی خود بیشتر گله میکند . بنابراین مراقب باشید که با چه کسانی معاشرت میکنید. در واقع شما به عنوان پدر و مادر با نوع مدیریتی که در روابط خانوادگی دارید میتوانید زمینه رضایتمندی و سپاسگزاری و یا پرتوقعی و ناسپاسی را در فرزندتان فراهم کنید.